نوروپسیکولوژی و پایان روان شناسی؟ نگاهی مجمل به نسبت روح، روان/ذهن، مغز و مساله تقلیل/فروکاست

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 27

نسخه کامل این مقاله ارائه نشده است و در دسترس نمی باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

NEUROPSYCHOLOGY11_036

تاریخ نمایه سازی: 28 اردیبهشت 1403

چکیده مقاله:

در عصر حاضر، پیشرفت های مغزپژوهی معاصر (که با پیش رفت هوش مصنوعی نیز سرعت پیشرفت آن افزایش یافته) افق های جدیدی را در مطالعات علمی گشوده است که نمود آن در روان شناسی پیشرفت های نورپسیکولوژی است. پیرو این پیشرفت ها برخی نگاه های افراطی (Radical) از وضعیتی سخن گفتند که در جستار حاضر تحت عنوان پایان روان شناسی صورت بندی شده است. اساس این وضعیت، باور به نظریه مرسوم (Conventional) برای توضیح رابطه مغز و ذهن، که همانا نظریه/نگره هوهویه/این همانی (Identity Theory) است. جستار حاضر انحصارگرایی این همانی، و فراتر از آن پاسخ گو بودن این همانی، را مورد نقد قرار خواهد داد و نشان داده خواهد شد که این همانی، هم روان شناسی و هم نوروپسیکولوژی را ممتنع خواهد کرد. اما برای نیل به چنین مقصودی ابتدا مقدمه ای تاریخی را ذکر خواهد کرد که در آن نخست به تفکیک اولیه عالم درون و برون، و سپس به نقش میانجی گرانه تن در نسبت آگاهی و جهان اشاره خواهد کرد. سپس رابطه میان تن و آگاهی را به شکل تاریخی پی خواهد گرفت و مروری بر کلان نظریه های شناخته شده خواهد کرد. پس از آن با نگاهی به عصر امروز، با نظر به جهان بینی علمی، به نقد نگاه های دوگانه انگار یا نگاه های برخاسته از وحدت جوهر روحی خواهد پرداخت که متعلق به دوره های پیشین تفکر بشر مانند دوران اسطوره، دین و فلسفه های باستان و نهایتا دوران فلسفه های علمی اولیه (Early Scientific Philosophies) هستند. سپس با در نظر داشتن این که طبق جهان بینی علمی و پیشرفت های کنونی علم بیرون از فیزیکالیسم نمی شود صحبت کرد، با پذیرفتن فیزیکالیسم، از شقوق دیگری از فیزیکالیسم (غیر از این همانی) صحبت خواهد شد که مشکلات این همانی به ویژه ممتنع کردن نوروپسیکولوژی و روان شناسی را نیز در پی نخواهند داشت. در نهایت با توجه به تفکیک ساحت اثباتی علوم (یا علوم در مقام اثبات) از حکمت عملی (یا علوم در مقام مداخله) از یک شق خاص فیزیکالیسم دفاع خواهد شد که بتواند نورولوژی، نوروساینس، پسیکولوژی و نوروپسیکولوژی را به عنوان شاخه های مستقل علم مدرن (اعم از ساحت اثباتی و مداخله ای) به رسمیت بشناسد و مشکلات این همانی را نیز نداشته باشد. در این جهت، جستار حاضر از روش پژوهش مروری و هم چنین تحلیل تاملی (Reflective Analysis) استفاده کرده است.

نویسندگان

سید امیرمحمد موسوی جشنی

دانشجوی دکتری روانشناسی بالینی، دانشگاه شاهد